رادمهررادمهر، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
آرتامهرآرتامهر، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

رادمهر...آرتامهر.....دوفرشته زمینی ما

@photo.Radmehr پیج عکاسی مامان سحر

این روزها 3 آبان 1393

3 ابان 93 پسرکم مدت زیادی هستش که واست ننوشتم ... چون از اواسط مرداد چند بار به اصفهان و بروجرد مسافرت کردیم و زیاد تهران نبودم تا از این روزای شیرینت بگم... 1-این روزا پسر نازم شروع به راه رفتن کردی و قدمات یواش یواش داره محکم تر و متعادل تر می شه...دیگه شجاعتشو پیدا کردی که بدون مکث دستت رو از روی مبل برم میداری و راه میری.... هنوزم هر دو دستت رو  بالا نگه می داری موقع راه رفتن و با همون حالت یکدفعه تغییر مسیر می دی و برمی گردی. طول هال رو می تونی راه بری اما گاهی هم زمین می خوری... اگه دستت رو بگیرم که کمکت کنم خودت دستت رو از دستم می کشی بیرون. دیگه باید به فکر یه کفش زمستونی واست باشم.... اولین کفشی که به معنای واقعی ازش استف...
3 آذر 1393

یک سالگی به روایت تصویر

پسر ناز یک ساله من........ همیشه وقتی توی رویاهام می دیدم که یه پسر به این نازی و زیبایی دارم.... افسوس می خوردم چون باور نمی کردم که اینقدر خوش شانس باشم که شما نصیب من بشی... اما الان اون رویاها به حقیقت پیوسته و شما شدی رادمهر من... رادمهر یک ساله ای که شدی همه زندگی من و بابا..... مرسی پسرم!   همیشه از هر خوراکی که می خوری باید به همه هم بدی... چه بخوان یا نه... شما خوراکی رو با فشار توی دهنشون وارد میکنی.... اینجا هم اقاجون از لطف شما بی نصیب نموندن. این عکس یکی از دوست داشتنی عکساییه که گرفتم... همه صورت بابایی رو با بستنی شستی پسرکم گوشی تلفن رو برمی داری .. خودت شماره می گیری و وقتی که مثلا وصل شد می گ...
3 آذر 1393

اولین کلمه

یکشنبه دوم اذر 1393 پسرم نازم اولین کلمه ای که گفتی ....بابا بوووود.... البته با تکرار چند تا بابابابابابا پشت سر هم... سر سفره شام نشسته بودیم که زیر لب داشتی تکرار می کردی.
3 آذر 1393
1